به گزارش قدس آنلاین، «سینما ایران» لالهزار که امروز چراغ آپارتش خاموش شد، از سالنهای اولیه پخش فیلم با ۱۲۰۰ صندلی بوده است. این سینما در سال ۱۳۲۳ توسط آرنولد یاکوسیان و الکساندر لوین تاسیس شد. اما در اواخر دهه هفتاد تبدیل به انبار تجهیزات الکتریکی و روشنایی شد! سرنوشتی که نصیب بسیاری از سینماهای دیگر این منطقه نیز شده است. از سینما نادر و سینما کریستال که در دهه ۹۰ فروخته شد، گرفته تا سینما البرز، سارا، فلور، شهر قشنگ، رادیو سیتی، متروپل و ... حالا لالهزاری که قدیم قلب فرهنگ و هنر بوده و صفهای طولانی فیلمبازان را به خود دیده، امروز تنها شاهد خریداران لوازم برقی و سینماهای متروکه است...
به این ترتیب ماجرای سینماهای متروکه لالهزار سالهاست شروع شده و انگار پایانی ندارد. اما مسئله مهم این است که متروکه ماندن سینماها فقط به از بین رفتن یک ساختمان ختم نمیشود؛ این روند بهتدریج سینما را از جغرافیای فرهنگی شهر و یک منطقه حذف میکند. امروز شاهد هستیم مناطقی که روزگاری چند سالن سینما در خود داشتند، دیگر حتی یک سینمای فعال هم ندارند و مرکز تهران، با آن همه پیشینه فرهنگی، به یکی از فقیرترین مناطق شهر از نظر سرانه سینما تبدیل شده است.
متروکه شدن سینماهای لالهزار، فقط نتیجه گذر زمان یا تغییر بافت جغرافیایی نیست؛ مجموعهای از تصمیمهای اشتباه و بیمسئولیتیهای طولانیمدت است. توجیه متروکه شدن سینماهای قدیمی این است که الگوی نمایش فیلم در دنیا و ایران به سمت پردیسهای چندسالنه رفته و نمایش فیلم در سالنی بزرگ با چند تماشاگر، صرفه اقتصادی ندارد اما به نظر میرسد مشکل مهمتر به کاربری فرهنگی این بناها برمیگردد. سینماها امکان فروش یا تغییر کاربری آسان ندارند. تبدیل کاربری فرهنگی به تجاری، هزینههای سنگینی برای مالکان دارد؛ هزینههایی که اغلب پرداخت نمیشود. نتیجه، ساختمانهایی است که نه امکان فعالیت دارند و نه خریداری واقعی. به همین دلیل بسیاری از این سینماها به انبار تبدیل شدهاند یا سالها به حال خود رها شدهاند تا بهتدریج فرسوده شوند؛ مسیری که در نهایت به تخریب ختم میشود، همانطور که برای سینما فرعون اتفاق افتاد.
از طرف دیگر، موقعیت جغرافیایی این سینماها نیز بیتأثیر نبوده است. بیشتر سینماهای قدیمی تهران در محورهایی مثل لالهزار و جمهوری قرار دارند؛ محدودههایی که کارکرد فرهنگیشان بهمرور جای خود را به فعالیتهای تجاری و عمدهفروشی دادهاند. این تغییر بافت، باعث شده سینما رفتن در این مناطق عملاً از نفس بیفتد.
در حالیکه پردیسهای فعال سینمایی عمدتاً در شمال شهر ساخته شدهاند. این جابهجایی، نشانهای روشن از انتقال سینما از فضای عمومی شهر به فضای مصرفی و طبقاتی است. این چرخه، بهمرور باعث تهیشدن فرهنگی برخی مناطق شهر میشود؛ مناطقی که ساکنانشان برای تماشای فیلم، ناچارند کیلومترها مسیر طی کنند یا کلاً قید سینما را بزنند.
سینماهای متروکه تهران، نه فقط قربانی فرسودگی بنا یا تغییر ذائقه مخاطب که نتیجه نبود سیاست مشخص برای حفظ، احیا یا حتی تعیین تکلیف هستند. تا زمانی که این ساختمانها بلاتکلیف رها شوند، آتشسوزیها، تخریبها و حذف تدریجی سینما از نقشه شهر ادامه خواهد داشت.
قصه سینماهای لالهزار، قصه خاموش شدن تدریجی بخشی از حافظه فرهنگی تهران است؛ خاموش شدنی که سالهاست کسی مسئولیتش را بهعهده نمیگیرد. سینمایی که متروکه باشد و قدر آن دانسته نشود، همان بهتر که طعمه حریق شود.





نظر شما